قصه کودکانه زرافه و چراغ راهنما

۰۹۳۷۶۰۲۵۷۵۷همگی خواب بودند که سر و کله زرافه گردن دراز توی شهر پیدا شد . زرافه گردنش را این طرف برد و آن طرف برد و تمامی خیابان های شهر را یکی یکی نگاه کرد . از این خیابان به آن خیابان. از آن خیابان به‌این خیابان. ناگهان وسط یک خیابان چشمش افتاد به چراغ …
ادامه ی نوشته قصه کودکانه زرافه و چراغ راهنما

چند حکایت از گلستان سعدی

حکایت های زیبا از گلستان سعدی حکایت اول: حکیمی پسران را پند همی‌داد که جانان پدر، هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده …
ادامه ی نوشته چند حکایت از گلستان سعدی