خرید بک لینک قوی - سفارش بک لینک - خرید بک لینک ارزان
کانال تلگرام

با عضویت در کنال تلگرام تاپ وردپرس جدید ترین مطالب سایت را در گوشی خود مشاهده کنید

زیبائی در فرا رفتن از روزمره‌گی‌هاست. (ورنر هفته)

وبفا پورتال جامع فارسی

چند حکایت از گلستان سعدی

دسته بندی :داستان
تاریخ : 3 آوریل 2019
نویسنده mehdi
1,209 بازدید
0 نظر

حکایت های زیبا از گلستان سعدی
حکایت اول:

حکیمی پسران را پند همی‌داد که جانان پدر، هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است هر کجا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.

حکایت دوم
یکی از پادشاهان پارسایی را دید، گفت: هیچت از ما یاد می‌آید؟ گفت: بلی، هر وقت که خدای را فراموش می‌کنم.
هر سو دَوَد آن کَش ز بر خویش براند
وان را که بخواند به درِ کس ندواند

حکایت سوم:
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: باید که این سخن با هیچ کس در میان ننهی. گفت: ای پدر فرمان تو راست، نگویم ولیکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
مگوی اندُه خویش با دشمنان
که «لاحَول» گویند شادی کنان

برچسب ها:

,

مطالب مشابه

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نکات مهم قبل از ارسال نظر

  • نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد
  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید