جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته
احیا نگرفتم تو بگو چند فرشته
صف از پی صف تا به اذان آمده رفته؟
پلکی زدهام خواب مرا آمده برده
پلکی زدهام نامهرسان آمده رفته
امسال نبردهست مرا روزه، فقط گاه
بر لب عطشی مرثیهخوان آمده رفته
من در به در او به جهان آمده بودم
گفتند کجایی؟! به جهان آمده رفته
ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
بسیار به عمرم رمضان آمده رفته…
شاعر:محمد مهدی سیار
اشعار آغاز ماه رمضان
گنهکاران کجا هستند ماه عفو آمد باز
خدایمهربانی با نگاه عفو آمد باز
خدایماحیا دارد نبخشد بنده را، هرچند
گدایبیحیا بر خوانِشاهعفو آمد باز
دوباره روزه؛ این عبد فراری را به راه آورد
خدایاشکر! این بنده به راه عفو آمد باز
به ذکر یاعلی و یاعظیم ما در این سیروز
دل از دست شیاطین در پناه عفو آمد باز
خدای مهربان العفو، خدای مهربان العفو
خداوندا به حق روزهی صاحبزمان العفو
دوباره با دعاها روحمان پرواز خواهد کرد
خدا درهای رحمت را به خلقش باز خواهد کرد
ابوحمزه بخوان هرشب الهی لاتودِّبنی
سحرخوان دلت هرشب نوایی ساز خواهد کرد
هزار اسم خدا مخفیست در جوشنکبیر او
به خَلِّصنا مِنَالنّاری به ما ابراز خواهد کرد
چه سرهایی که در سجده، چه دستانی که بر بالا
زمین سی روز، اینگونه به عرشش ناز خواهد کرد
خداالعفو خداالعفو خداالعفو خداالعفو
خداوندا به العفو علی شیرخدا العفو
دم افطار میخوانند وقتی ربنایت را
دلم قرص است میبخشی گدای بینوایت را
دم افطار وقتی سفرهی احسان تو پهن است
لب روزه طمع دارد فقط رزق رضایت را
لبان تشنهی شیعه دمافطار میخواهد
بگیرد در بغل قبر شه کرببلات را
سر قتلت حسینمن، چه جنگی بود در گودال
صدای هلهله نگذاشت بشناسم صدایت را
لب تشنه سرت را از تن پاکت جدا کردند
بمیرم کف زدندویکبهیک شکرخدا کردند
شاعر:امیر عظیمی
اشعار مناجاتی ماه مبارک رمضان
غروب شد ؛ ” لَکَ صُمنا ” در این سرا پیچید
میان خانه ی دل عطر ربنا پیچید
و در بهار مناجات عاشقان هر شب
” نَصَبتُ وَجهیِ ” صائم به هر کجا پیچید
شنیده ام که میایی به دستگیری من
صدای پای تو در این برو بیا پیچید
مرا علی به درِ خانه ی تو آورده
خوشم که شاه نجف نسخه ی مرا پیچید
دگر جواب بده “بالحسین “های مرا
ببین که در نفسم بوی کربلا پیچید
دوباره ی روضه ی مادر دوباره روضه ی در
صدای گریه ی طفلی به کوچه ها پیچید
تو را بر آن ورمِ کتف خسته عفوم کن
به جان مادر پهلو شکسته عفو کن
شاعر: علیرضا خاکساری
شعر درباره ماه رمضان
هنگامه وصل رمضان آمده است
مومن به تنش دوباره جان آمده است
یکماه گشوده سفره ای جان افزا
حق را بنگر که میزبان آمده است
این ماه گناه خلق می سوزاند
بر عمر گناهها خزان آمده است
بگشوده تمام،آسمان درهایش
ای بنده عروج کن،زمان آمده است
آوای مناجات ودعا گوش آید
الطاف خدایمان عیان آمده است
ماه رمضان ماه خداوند ودر آن
شیطان رجیم ناتوان آمده است
بر بند دهان ودل زدنیا برگیر
زیرا که زمان امتحان آمده است
باز است در بهشت بر روی همه
دوزخ بنگر که در زیان آمده است
این ماه بود بهار قرآن خدا
چون در رمضان زآسمان آمده است
شادند همه به نیمه ماه خدا
زیرا که حسن(ع)به این جهان آمده است
در بیست ویک، علی(ع)به خون غلطیده
هر شیعه به قلب خون فشان آمده است
افطار بده که در جواب عملت
اعطای ثواب بیکران آمده است
اسباب مهیا ست که بخشیده شویم
ای بنده تلاش کن امان آمده است